شمشیر نجات بخش بشر "شمشیر آگاهی" است که گردن "جهل" را می زند
نه شمشیر آهنی ..
زیرا مشکل بشر،
مشکل جهالت است ...
انسان صالح، بدون نفرت و کینه
اما با حس مسئولیت، درمقابل ظلم ظالم مى ایستد
و همواره از حق دفاع مى کند.
بالاترین قدرتی که انسان می تواند به آن دسترسی پیدا کند،
قدرت از دست دادن است ...
زیباترین لحظه تاریخ،
لحظه سقوط یک دیکتاتوراست ...
دیگر قرون وسطی نیست
دیگر بحث اینجا نیست که بگویند نگو؛
بگویی چرا؟
و بگوید چون شمشیر دست ما است نگو!
هرگاه ظلمى اتفاق بیفتد
مردم به دو دسته تقسیم میشوند،
مظلوم و ظالم
و کسانى که به نظاره مینشینند،
شریک ظلم ظالمند ...
قرن حاضر قرن رویارویی اندیشه هاست.
قرن قرون وسطی نیست، شمشیر همیشه بازنده است.
همیشه بازنده بوده، باز هم بازنده خواهد بود، بنابراین بحث اندیشه در برابر اندیشه است یا شمشیر مقابل اندیشه.
شمشیر در مقابل اندیشه شکست می خورد.
هیچ انسانی به خودی خود معنا ندارد
و وجود هر انسانی به واسطه وجود انسان های دیگر و ارتباط با آنها معنا پیدا می کند
همه ی انسان ها جلوه های نفس واحدی هستند که برای معنا یافتن خود و معنا بخشیدن به یکدیگر،
به ارتباط با هم و با هستی نیاز دارند ..
عدالت در آگاهى متولد مى شود و ظلم در آگاهى مى میرد ...
بالاترین قدرتى که انسان مى تواند به آن دسترسى پیدا کند،
قدرت از دست دادن است ...
از منظر عقل عاشق دیوانه است،
اما عاشق حقیقی به این دیوانگی می بالد ...
انسان امروز به دلیل فقدان معرفت و دوری از کمال الهی،
در رنج و عذاب است و چنان که باید،
طعمی از شیرینی و حلاوت حضور خدا و درک حقیقت نمی چشد ...
یکى از دلایل بیمارى انسان،
عدم هم فازى او با زمان است.
این اشکال انسان را در وضعیت حرص خوردن،
خود خورى و عصبى بودن قرار مى دهد
که در نهایت منجر به بیمارى هاى جسمى، روانى و ذهنى مى شود ...
یکی از بزرگ ترین مشکلات انسان، اسارت در خویشتن است.
برای برقراری عدالت،
باید به آگاهی هایی دست یافت،
زیرا در غیر این صورت
باید به عدالت بر مبنای اجبار تن داد ...
امروز بشر به سمت تجربه نوع دیگری از ظلم تحت عنوان "برده داری مدرن" حرکت می کند ..
در این نوع برده داری انسانها در حد یک ماشین تنزل پیدا خواهند کرد
و رسالتی جز این نخواهند داشت
که روزی به دنیا بیایند و به اموری روزمره مشغول بوده،
رفتار و افکارشان تحت کنترل باشد
و بعد از مدتی از رَده زندگی خارج شوند ...
انسان ها را می توان به پرندگانی تشبیه کرد که
همه در یک تور بسته در حال پرواز هستند،
بنابراین هرچقدر اشتیاق به اوج گرفتن وجود داشته باشد،
همواره سطح پرواز را پرندگانی تعیین میکنند
که در پایین ترین سطح پرواز میکنند ..
پس برای صعود،
باید همه با هم حرکت کنند ...